30 سال پیش در 15 فروردین سال ۱۳۶۰، هشت فروند فانتوم و بمبافکن اف ۴ ایرانی دوربردترین حمله هوایی در تاریخ نیروی هوایی ایران را به انجام رساندند.
این حمله به پایگاههای سهگانه الولید در منطقه صحرای شام و در نزدیکی مرزهای عراق با اردن و عربستان انجام شد. این پایگاهها که در دورترین نقاط از جبهههای جنگ ایران و عراق قرار داشتند محل ذخیره هواپیماهای دورپرواز عراق از جمله بمبافکنهای توپولوف روسی بودند. خلبانهای ایرانی که این عملیات را ۷ ماه پس از شروع جنگ ایران و عراق انجام دادند فارغالتحصیلان اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ هجری شمسی ارتش ایران بودند.
بمبافکنهای ایرانی شرکتکننده در این عملیات که با احتساب دو فروند بمبافکن ذخیره ده فروند بودند تماما از پایگاه هوایی شکاری سوم شاهرخی (نوژه) همدان به هوا بلند شدند. سرتیپ خلبان فرجالله براتپور، فرمانده این حمله و معاون عملیات وقت پایگاه هوایی همدان، در تشریح این حمله گفته است که هواپیماهای ایرانی این عملیات را از آن رو انجام دادند که توان نیروی هوایی عراق برای حمله به رزمندگان ایرانی در جبهههای نبرد زمینی را کاهش دهند.
مسیر هوایی معمولی از پایگاه هوایی سوم شکاری همدان به پایگاههای هوایی الولید در شرایط معمولی از میانه کشور عراق عبور میکند، اما بمبافکنهای ایرانی با رفتن به سوی شمال غربی ایران و با عبور رادار خاموش از نوار مرزی ترکیه و عراق از شمال عراق عبور کرده و سپس با رساندن خود به مرزهای سوریه و عراق و سپس حرکت به سوی جنوب غربی عراق خود را به مرزهای اردن و عربستان رسانده و با دور زدن کامل خاک و فضای عراق این پایگاهها را بمباران کردند.
مسیر تقریبی این پرواز با برآورد فاصله زمینی حدود ۱۸۰۰ کیلومتر رفت و ۱۸۰۰ کیلومتر برگشت بوده و چون بمبافکنهای ایرانی برای بمباران این هدف بسیار دوربرد نیاز به سوختگیری هوایی داشتند، یک بوئینگ سوخترسان نیروی هوایی ایران در عملیاتی پیچیده به این بمبافکنها در مثلث مرزی سوریه – ترکیه و عراق سوخترسانی کرد. سرتیپ خلبان فرجالله براتپور، فرمانده این حمله، میگوید که هشت هواپیمای اف چهار که در این حمله شرکت داشتند پس از دور زدن خاک و فضای عراق و رسیدن به مرزهای عراق با اردن و عربستان به سه دسته تقسیم شدند و دو فروند به پایگاه اول الولید، سه فروند به پایگاه دوم و سه فروند دیگر به پایگاه سوم حمله کردند.
در این حمله هوایی ۴۸ فروند هواپیمای عراق بر روی باند و داخل آشیانههای پایگاههای الولید نابود شدند.
دولت عراق در آن زمان اعلام کرد که بمبافکنهای ایرانی پیش از حمله، در آسمان سوریه که از ایران در جنگ حمایت میکرد سوختگیری کردهاند. بعدها در ایران بر اساس این حمله فیلمی سینمایی تحت عنوان «حمله به اچ ۳» ساخته شد، اما هرگز به طور رسمی معلوم نشد که خلبانهای ایرانی دقیقا چگونه صدها و بلکه چند هزار کیلومتر را طی کرده، وارد فضای عراق شده و پس از بمباران پایگاههای الولید به خاک ایران برگشتند. سالها بعد از پایان جنگ ایران و عراق، از سرتیپ فرجالله براتپور و سایر خلبانهای ایرانی شرکتکننده در این حمله تحت عنوان «اسطورههای نیروی هوایی ایران» تجلیل شد.
مطلب زیر تشریح ماجرا از زبان سرتیپ خلبان فرج الله براتپور میباشد:
دشمن بعثی كه طعم تلخ شكست را از همان اوایل جنگ از رزمندگان سلحشور اسلام بویژه خلبانان شجاع نیروی هوایی یاران چشیده بود بریا مصون ماندن هواپیماهای خود از ضربات سنگین و خرد كننده عقابهای تیز پرواز نیروی هوایی اقدام به انتقال هواپیماهای شكاری – بمبافكن و ترابری عملیاتی خود به پایگاههای سهگانه الولید H-3 در جوار مرز مشترك خود با اردن نمود تا در فرصت مناسب از آنها استفاده نماید. این انتقال از چشمان تیزبین كارشناسان نیروی هوایی ما پوشیده نماند. در نتیجه مسئولان نظامی خواستار نابودی پایگاه مورد نظر گردیدند. طراحی عملیات كار چندان آسانی نبود. پس از طراحی و بررسیهای لازم و كسب آمادگیهای اولیه در واپسین روزهای اسفند ماه 1359 شهید سرتیپ خلبان جواد فكوری فرمانده وقت نیروی هوایی مرا كه در آن زمان مسئولیت عملیات یكی از پایگاهای كشور را بر عهده داشتم احضار و اجرای این ماموریت را به من ابلاغ و تاكید كرد كه شخصا فرماندهی دسته پروازی را بر عهده بگیرم. پس از توجیهات كلی از سوی گروه طرحریز در معاونت عملیات نیروی هوایی تاریخ انجام ماموریت 15 فروردین ماه 1360 تعیین شد.
در طرح عملیات مقرر شد انواع هواپیماهای شكاری – بمب افكن، شكاری – رهگیر، پست فرماندهی پرنده و هواپیمای سوخترسان حضور داشته باشند. در این عملیت میبایست با چهار نوبت سوختگیری هوایی و پرواز در ارتفاع كم مسافت بسیار طولانی مرزهای شرقی كشور عراق را پشت سر گذاشته و پس از نفوذ به عمق خاك این كشور خود را به مرزهای غربی عراق با اردن رسانیده و در یك عملیات غافلگیرانه با یورش به اهداف از پیش تعیینشده آنها را منهدم كرده و پس از سوختگیری مجدد به فضای كشور خود بازگردیم.
زمان اجرای ماموریت فرا رسیده بود و همه چیز میبایست طبق نقشه از پیش طراحی شده انجام میشد. برای انجام یك عملیات بزرگ آماده شدیم. ساعت یك بامداد روز 15 فروردین 1360 كلیه خلبانان منتخب بدون اطلاع قبلی به پست فرماندهی احضار و بیدرنگ با تشكیل یك جلسه توجیهی كلیه موارد و چگونگی اجرای ماموریت برایشان به طور كامل تشریح شد. پس از ادای فریضه نماز و با روشن شدن هوا با آمادگی كامل و تحویل گرفتن تجهیزات پروازی به طرف هواپیماهایی كه از شب پیش برای افراد در نظر گرفته شده بود روانه شدیم. طبق معمول شماره هواپیماها از طرف گردان نگهداری اعلام میشد ولی هیچ یك از پرسنل گردان نگهداری از جزییات این ماموریت اطلاع نداشتند. تدابیر امنیتی و حفاظتی فقط به علت حساس بودن ماموریت بود زیرا هر گونه بیدقتی میرتوانست ضریب موفقیت ما را به شدت كاهش داده و جنگندهها را با مخاطرات جدی رو به رو سازد. ما با اطمینان خاطر 10 فروند هواپیمای شكاری بمبافكن اف 4 را در سكوت كامل رادیویی روشن كرده و پس از انجام كلیه امور پیش از پرواز در زمان مقرر از زمین برخاستیم.
در نخستین منطقه انتظار با اعلام كدهای رادیویی در ارتفاع پایین برابر هماهنگیهای قبلی از هواپیمای سوخترسان سوخت دریافت كردیم و پس از گرفتن وضعیت هوایی منطقه و مسیر از ایستگاه رادار، 8 فروند از هواپیماها از مرز گذشتند و 2 فروند دیگر كه تا آنجا به عنوان ذخیره ما را همراهی كرده بودند به پایگاه مراجعت كردند.
این 8 فروند به صورت دو دسته تاكتیكی 4 فروندی و به فاصله 500 پا از یكدیگر قسمت شمالی خاك عراق را در ارتفاع بسیار پایین طی كرده و در منتهیالیه شمال غربی خاك آن كشور با دو فروند هواپیمای تانكر سوخترسان كه پیشتر در آن منطقه مستقر شده و در ارتفاع بسیار پایین مشغول پرواز بودند همراه شده و در حال سوختگیری به طرف هدف یعنی جنوب غربی عراق پرواز كردند.
جنگندهها پس از سوختگیری از هواپیمای تانكر جدا شده و پرواز را به طرف نخستین نقطه نشانه زمینی كه روی نقشه علامتگذاری شده بود ادامه دادند. من كه به عنوان فرمانده دستههای پروازی مسیر رفت و برگشت را از روی نقشه با نشاندهندهها و تجهیزات الكترونیكی و سیستم ناوبری هواپیما كنترل و مقایسه میكردم متوجه شدم كه موقعیت هدفی كه دستگاه ناوبری هواپیما به ما نشان میدهد با موقعیت واقعی هدف اختلاف دارد. به خلبان كابین عقب گفتم: ظاهرا دستگاه ناوبری من ایراد دارد میتوانی بگویی كه دستگاه شما كجا را نشان میدهد؟ وی با خونسردی و به شوخی جواب داد: فكر میكنم تل آویو ! گفتم پس برویم آنجا را بزنیم! با لهجه شیرین شیرازی گفت: ها بریم.
او یكی از خلبانان دلاور دوران جنگ بود و همیشه برای مشكلترین پروازها داوطلب میشد و در بدترین شرایط پروازی به خلبانان كابین جلو روحیه میداد. به هر صورت بعد از گذشتن از آخرین نقطه نشانه زمین كه بر روی نقشه داشتیم طبق قرار قبلی با دادن علامت هواپیماها را به دو دسته سه فروندی و یك دسته دو فروندی تقسیم كردم و هر كدام از دستهها به سوی هدفهای تعیین شده روانه شدند. هنگامی كه من با دسته سه فروندی خود به سوی پایگاه اصلی پیش میرفتم دستههای دیگر به اهدافشان كه در فاصله كمتری از آنها قرار داشتند رسیده و مشغول بمباران آنها شدند. آتش و دود زیادی فضای اطراف را پوشاند. پدافند دشمن به هر سو تیراندازی میكرد و انواع توپها و موشكهای زمین به هوا را برای سرنگونی ما به كار میبرد. بیدرنگ تصمیم گرفتم به جای اینكه در همان مسیر از پیشتعیینشده جلو بروم سمت هواپیما را با گردش به راست تغییر داده و از سمت دیگری به پایگاه دشمن حمله كنم تا به این ترتیب موفق به غافلگیری آنها شوم. پایگاه دشمن واقعاً از استتار و اختفای خیلی خوبی برخوردار بود اما از آنجایی كه فكر نمیكردند ما توانایی و جسارت حمله به آن منطقه را داشته باشیم و از طرفی طرح ماموریت هم تا زمان اجرا محرمانه حفظ شده بود كاملا غافلگیر شده بودند.
هنگامی كه بر روی پایگاهها رسیدیم نیروهای عراقی در حال انجام كارهای معمولی و روزمره روی هواپیماهای بمبافكن و شكاری خود بودند. همچنین به علت این تغییر سمت توپهای ضدهوایی آنها جهت مخالف ما را نشانهگیری كرده بودند و به اصطلاح دیوار آتش را در جهت مخالف برقرار كرده بودند. به هر صورت همه هواپیماها اهداف تعیین شده را با دقت و به خوبی بمباران كردند.
پس از گذشتن از روی پایگاه و رها ساختن تمامی بمبهای خود در مسیر بازگشت بر فراز جاده بینالملی كه از عراق به اردن كشیده شده بود در حال پرواز بودم كه یك تریلی حامل محموله نظامی را دیدم. به نظر میرسید كه از بندر عقبه در خاك اردن بارگیری كرده و به عراق وارد شده بود. بی درنگ با تیربار هواپیما آن را هدف قرار داده و منفجر كردم.
سپس برای رسیدن به هواپیمای سوخترسان كه هنوز در ارتفاع بسیار پایین و در خارج از دید رادار دشمن در قسمت غربی آسمان عراق منتظر ما بود با فركانس رادیویی قراردادی تماس گرفتم. سپس به سوی تانكر كه بقیه هواپیماها نیز با آن در حال پرواز جمع بودند ادامه مسیر دادم. برای یك لحظه متوجه شدم كه سوخت هواپیما به حداقل رسیده و تانكر را نیز در دید ندارم . از طرفی برای اینكه سكوت رادیویی را حفظ كنم نمیخواستم از رادیو برای تماس با تانكر استفاده كنم. با تمامی وجود از خداوند خواستم مرا یاری كند تا به خاطر تمام شدن سوخت مجبور به ترك هواپیما نشوم.
مسیر پیشبینی شدهای را كه قرار بود هواپیماهای تانكر در آن مسیر پرواز كنند و هواپیماهای شكاری از آنها سوخت بگیرند انتخاب كرده و ادامه دادم تا اینكه سرانجام با چشم از مسافت بسیار دور هواپیمای تانكر را دیدم و تا لحظه رسیدن به آن چشم از تانكر بر نداشتم. هنگامی كه موقعیت مناسب پیش آمد با احتیاط و خونسردی سوختگیری كرده و پس از اینكه همه هواپیماها بنزین گرفتند از قسمت شمالی خاك عراق و از سمت مخالف مسیر رفت به وطن بازگشتیم.
دشمن پس از دریافت این ضربه عظیم بیدرنگ تعداد زیادی از هواپیماهای شكاری رهگیر خود را به پرواز در آورد تا شاید بتواند ما را رهگیری كند و به هر ترتیبی شده تعدادی از هواپیماها را در راه بازگشت سرنگون سازد. من دو دسته چند فروندی از آنها را با چشم دیدم ولی هیچ یك نتوانستند ما را رهگیری كنند.
در حالی كه به مرز كشورمان نزدیك میشدیم با هواپیماهای اف 14 و اف 5 خودی كه در همان حوالی در انتظار ما در حال گشت زنی بودند تماس گرفتیم و آنها به كمك ما شتافتند و آخرین تلاش دشمن نیز عقیم ماند. هنگام ورود به فضای كشور دوباره از هواپیماهای تانكر سوخترسان سوخت گرفتیم و پس از مدتی پرواز در پایگاه مبدا به زمین نشستیم.
پرسنل گردان نگهداری كه از بازگشت دسته پروازی باخبر شده بودند با هیجان و شور خاصی درباره چگونگی انجام ماموریت سخن میگفتند و چون درباره جزییات ماموریت چیزی نمیدانستند به سراغ جانشین فرمانده پایگاه رفته و نگرانی خود را در مورد سلامتی گروه پروازی ابراز داشتند. جانشین فرمانده پایگاه كه تا بازگشت نخستین گروه دشوارترین لحظات را میگذراند، پس از شنیدن خبر بازگشت سالم نخستین گروه پروازی در مقابل پرسنل گردان پرواز و نگهداری كه جلو دفتر فرماندهی تجمع كرده بودند ظاهر شده و در حالی كه اشك شوق از چشمانش جاری بوده به تشریح عملیات بینظیر خلبانان میپردازد.
پرسنل گردان نگهداری كه از عملیات شجاعانه خلبانان مبهوت مانده بودند بیصبرانه در انتظار بازگشت آنان دقیقهشماری میكردند كه با دریافت خبر ورود نخستین دسته پروازی و نشستن آنها در باند پروازی به یكباره پایگاه غرق در شادی و سرور شد. پرسنل با فریاد الله اكبر و قربانی كردن گوسفند به استقبال خلبانان آمدند و مرا كه رهبر گروه پروازی بودم تا آستانه در گردان پروازی بر روی دست بردند. آن روز یكی از روزهای فراموشنشدنی در زندگی من بود.
بررسیهای بعدی نشان داد كه مسئولان پایگاه الولید در پیامی كه به بغداد فرستادند نتیجه عملیات هواپیماهای شكاری بمبافكن نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را چنین بیان كردند:
1- انهدام 48 فروند هواپیمای بمب افكن سنگین ، شكاری و هلی كوپتر
2 - از بین رفتن 3 آشیانه بزرگ، چندین پناهگاه بتنی هواپیما و 2 دستگاه رادار
3 - بركناری فرمانده پدافند هوایی به دستور صدام در همان روز؛ بر اساس خبرهای كسب شده نامبرده بعدا اعدام و خبر آن با عنوان خودكشی وی منتشر شد.
موفقیت این عملیات باعث بالا رفتن روحیه رزمندگان اسلام شد و چند ماه بعد چندین عملیات موفق و پی در پی مثل ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس شكل گرفت. شادی ملت و رضایتمندی حضرت امام خمینی (ره) از خلبانان به گونهای بود كه سه روز پس از انجام این عملیات ما را در تاریخ 18/1/1360 به حضور پذیرفتند و مورد تفقد قرار دادند. از اینكه نور شادی و رضایت را در سیمای ملكوتی امام (ره) مشاهده میكردیم خوشحال بودیم و خدا را شكر كرده كه توانسته بودیم قلب رهبر را از خود خشنود سازیم.
حمله ایران به پایگاه هوایی الولید، موفقیتآمیزترین عملیات علیه یک پایگاه هوایی از سال 1967 است و شاید هیچگاه در تاریخ جنگهای هوایی، 8 فروند هواپیما نتوانند این چنین خسارت سنگینی را به دشمن تحمیل کنند. در جریان این عملیات حدود 80 درصد نیروی هوایی عراق به طور کامل نابود شد و تا یکسال بعد از آن نتوانست ماموریت مهمی انجام دهد.
موضوع جالب دیگر این است که در جریان جنگ خلیج فارس (1991) نیروی دریایی ایالات متحده مأمور حمله به الولید شد و در جریان بمباران الولید، سه فروند F-14D نیروی دریایی ایالات متحده، هدف موشکهای سام 6 قرار گرفتند و ساقط شدند!
برگرفته از سایت http://avia.ir پایگاه اطلاع رسانی هوافضای ایران