حضرت زهرا دلش از ياس بود
قطره هاي اشكش از الماس بود
داغ عطر ياس زهرا زيرماه
مي چكانيد اشك حيدر را به چاه...
گريه آري، گريه چون ابر چمن
بر كبود ياس و سرخ نسترن...
اين دل ياس است و روح ياسمين
اين امانت را امين باش اي زمين
نيمه شب دزدانه بايد زيرخاك
ريخت بر روي گل خورشيد، خاك
مدفن اين ناله غيراز چاه نيست
جز تو كس از قبر او آگاه نيست
¤¤¤
روز نخست چون گل اين بوستان شكفت
عطر عفيف عشق فروريخت برتنش...
هم باشدش بهار رسالت در آستين
هم مي چكد گلاب ولايت ز دامنش
از سدره نيز در شب معراج مي گذشت
حرمت اگر نبود عنانگير توسنش